آه از چرنوبیل، آخ از چرنوبیل، وای از چرنوبیل.
توی سه روز گذشته، (دو تا دو قسمت و یه روز هم قسمت آخر) سریال چرنوبیل رو دیدیم. سریالی که به غایت نفسگیر و تلخ و آزاردهنده بود؛ و به شدت با روح و روانِ من بازی کرد.
از نگاه فنی و سینمایی، به نظرم سریال اونقدر که مورد توجه قرار گرفت، لایق نبود. دو قسمت اول به شدت خوب و دو قسمت دوم به شدت ضعیف بودند. قسمت پایانی هم صرفاً بستری بود برای تحقیرِ شوروی و شیوه حکومتداریِ روسی.
نمیشه منکر شبیهسازی فوقالعاده نیروگاه و شهر و شخصیتها شد. نمیشه منکر هنر فیلمسازیِ کارگردان و استفاده درستش از المانهای فیلمهای ترسناک در یک فیلمِ اجتماعی و نسبتاً ی شد. نمیشه منکر گریمِ فوقالعاده بازیگران و به خصوص حادثهدیدگان شد. اما فیلمنامه کشش پنج قسمت رو نداشت و کارگردانی هم توی نیمه دوم سریال (قسمت های سوم تا پنجم) به شدت افت کرد.
در مورد امتیاز آیامدیبی هم بگم هم شوی رسانهای اچبیاو دخیل بود که مردم احساسی و هیجانی رای بدن، هم گویا پای شرکتهای نفتی و مخالف توسعه انرژی هستهای از جمله کشورهای پولدارِ حاشیه خلیجفارس در میون بوده و هر جا پای اینها در میان باشه، پای رباتها هم در میان خواهد بود.
.
اما از نگاه ی و استراتژیک و اجتماعی و فرهنگی و رسانهای؛ سریال خیلی حرف برای گفتن داره. نقدِ درستِ شیوه مملکتداریِ گورباچف مهمترین المان و مولفهی سریال چرنوبیله که به نظرم نقطه قوت کار بوده و باعث شده شباهت برخورد مسئولان شورویِ سابق با برخی مسئولانِ برخی کشورها در برخی حوادث، به شدت به روح و جانِ مخاطب بنشینه.
دیالوگ برگزیده از نگاه من: (نقل به مضمون) حواست باشه قرار نیست یه فاجعهی بینالمللی هستهای به اسم دولتِ شوروی ثبت بشه.
وقتی شوهرخالهها الگو میشوند!
هم ,قسمت ,سریال ,شدت ,منکر ,نمیشه ,به شدت ,دو قسمت ,نمیشه منکر ,از نگاه ,شد نمیشه
درباره این سایت